مقام معظم رهبری در سال 75 به خواص جامعه جنگ احد را مدام یادآوری می کردند. جنگی که بهخاطر دنیاطلبی و غفلت خواص با عدم پیروزی همراه شد. در سال 84، اوضاع کشور را با تمثیلی از جنگ بدر تحلیل کردند که گاه عده قلیلی بر عده کثیری غلبه می یابند.
سال 88، سالی بود که تعبیر جنگ احزاب از لسان مبارک رهبر معظم انقلاب برای تحلیل شرایط روز کشور صادر شد، جنگی که در آن تمام دنیای کفر در برابر تمام جبهه اسلام ایستاده بود.
تمام تجربیات شیطانی و امکانات و آموزشها و نیروهای داخلی و خارجی دنیای کفر آمده بودند تا اسلام نباشد. آنان علاوه بر جبهه گیری خارجی می خواستند از درون توسط متحدان کینه توز خود دنیای اسلام را متلاشی کنند. جنگ احزاب، جنگی بود که در آن عملا جنگی صورت نگرفت و غائله تنها با یک ضربت سردار اسلام علیابن ابیطالب بر سر عمروبن عبدود خاتمه یافت. ضربتی با ارزشتر از عبادت انس و جن در طول تاریخ...
سال 87 سال جنگ احزاب، با تمام سختی هایش گذشت، شبکه نفاق و تمام حربه های شیطانی آنان و نحوه سازماندهی آنان و سرشاخه ها و رابطین آنان با دنیای کفر و.. همه شناسایی شدند. ( هر چند که ممکن است بیرون آزادانه در حال زندگی باشند)
صلح حدیبیه نیز صورت گرفت.
صلحی که به تعبیر رهبری انقلاب، مقدمه ای بود برای فتح عظیم مکه و شکستن بت های بزرگ عالم...
پس دنیای کفر بداند که از امروز به بعد ما از موضعی دیگر با آنان سخن خواهیم گفت...
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 11:59 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
در پی تائید انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم امروز طی پیامی انتخاب مجدد جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری اسلامی ایران را تبریک گفت. متن پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد «زید عزه»
رئیس محترم جمهور
سلام علیکم
انتخابات دهم ریاست جمهوری و حضور قریب به چهل میلیونی مردم شریف ایران در آن، فصل تازهای در حماسههای پرفروغ این کشور بود. هم چنین تأیید صحت این انتخابات در چند روز گذشته از سوی شورای محترم نگهبان قانون اساسی، دست رد بر همهی تبلیغات دشمنان اسلام در داخل و خارج از کشور زد.
بیتردید رأی 24 میلیونی جنابعالی در این انتخابات، اعتماد دیگر بار مردم ایران به خدمت صادقانهی شما را اثبات کرده و فرصت خوبی برای خدمترسانی بیشتر به ملّت شریف ایران را فراهم میآورد. اینک با پایان رقابتها فصل رفاقتها فرا رسیده و باید با همدلی و همیاری از تمام ظرفیتهای مادی و معنوی کشور استفاده کرد.
جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم این پیروزی را به مردم ایران اسلامی و جنابعالی تبریک میگوید. امیدواریم در سایهی عنایات حضرت ولیعصر(عج) و رهنمودهای مقام معظم رهبری«مدظلهالعالی»، در خدمت بیشتر به ملّت شریف ایران موفق و مؤید باشید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمد یزدی
رئیس شورای عالی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم
کلمات کلیدی :
نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 2:58 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
پس از شنیدن خطبه های مقام معظم رهبری در روز جمعه همه به فکر رفتند که چگونه میتوان از تمامی این سخنان به نفع خود سود برد.
چیزی که شاید از ذهن مردم و مخاطبان سایتهای خبری تحلیلی دور ماند، نکاتی بود که در خطبه اول نماز جمعه به آن اشاره شد و شاید بتوان گفت نماز را به جای عبادی-سیاسی، سیاسی-سیاسی کرد.
مقداری راجع به آن توضیح میدهم ولی قضاوت و تصمیم گیری به عهده خوانندگان و شنوندگان خطبه میباشد.
اولین کلامی که هر خطیب توانایی با آن سخنش را آغاز میکند، حتما موردی است که برای آن تفکر بیشتری شده و مقام معظم رهبری با قرائت این آیه خطبه اول را شروع نمودند:
«هو الّذى انزل السّکینة فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه علیما حکیما»(1)
آنچه در آیات قبلی آمده است مواهب بزرگى است که خدا در پرتو فتح مبین (صلح حدیبیه) نصیب پیامبر (ص) کرد، اما در آیه مورد بحث از موهبت عظیمى که بر همه مؤمنان مرحمت فرموده بحث مىکند، مىفرماید:" او کسى است که سکینه و آرامش را بر دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزاید در حالى که لشکریان آسمانها و زمین از آن خدا است، و خداوند دانا و حکیم است" (2)
این سکینه چیست ؟
لازم است در اینجا داستان" صلح حدیبیه" را مروری نمائیم و خود را در فضاى" حدیبیه" و در جوى که بعد از صلح پیدا شد تصور کنیم، تا با مفهوم آیه آشنا گردیم.
در ماجراى حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان شد.
از یک سو پیامبر (ص) خوابى دیده بود- رویایى الهى و رحمانى- که با یارانش وارد مسجد الحرام مىشوند، و به دنبال آن عزم زیارت خانه خدا میکند، غالب اصحاب فکر مىکردند تعبیر این خواب و رؤیاى صالحه در همین سفر واقع مىشود، در حالى که مقدر چیز دیگرى بود.
از سوى دیگر مسلمانان محرم شده بودند و حیوانات قربانى با خود آورده بودند، اما بر خلاف انتظارشان توفیق زیارت خانه خدا نصیب آنها نشد و پیامبر (ص) دستور داد در همان حدیبیه شتران قربانى را نحر کنند، و از احرام بیرون آیند، کارى که براى آنها بسیار سخت و باورنکردنى بود، چرا که آداب و سنن آنها و نیز دستورات اسلام ایجاب مىکرد تا مناسک عمره را انجام ندهند از احرام بیرون نیایند.
از سوى سوم طی صلحنامه حدیبیه که پیامبر (ص) با سران قریش منعقد میکند، در مواد آن مطالبى بود که پذیرش آن بسیار سنگین مىنمود. از جمله اینکه اگر کسى از قریش مسلمان شود و به مدینه پناه آورد مسلمانان او را به خانوادهاش تحویل دهند، اما عکس آن لازم نیست!
از سوى چهارم به هنگام تنظیم صلحنامه نماینده سران قریش حاضر نشد کلمه" رسول اللَّه" کنار نام محمد (ص) باشد، و با اصرار آن را حذف کرد، و حتى با نوشتن" بسم اللَّه الرحمن الرحیم" نیز موافقت نکرد، و اصرار داشت به جاى آن" بسمک اللهم" نوشته شود که با سنت اهل مکه سازگار بود.
هر کدام از این چهار امر به تنهایى مطلب ناگوارى بود تا چه رسد به مجموع آنها، و به همین جهت تزلزلى در قلوب افراد ضعیف الایمان افتاد، حتى وقتى سوره فتح نازل شد بعضى با تعجب پرسیدند: چه فتحى؟!
اینجا است که باید لطف الهى شامل حال مسلمانان شود و سکینه و آرامش را به دلهاى آنها باز گرداند، نه تنها ضعف در آنان راه نیابد، بلکه به مصداق" لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ" بر قدرت ایمان آنها هم افزوده شود، آیه فوق در چنین شرایطى نازل گردید.(3)
اما رهبر معظم انقلاب فقط این مورد را مد نظر دارد و چنین میگوید:
"نیروهاى دشمن متکى به عقبهى مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش براى بسیارى از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم بر طبق آن سیاست عظیم مکتوم الهى - که بعد براى همه آشکار شد - در مقابل کفارى که آمده بودند در مقابل او، در مواردى کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پیش آمد. این هم دلهائى را مشوش کرد، مضطرب کرد."
واضح است در تمامی این امور مهمترین و سختترین آنها "عقب نشینی" پیامبر اکرم(ص) است. (البته نه از موضع ضعف) که مقام معظم رهبری به آن اشاره داشتند. شاید توجه داشتن به اینکه رهبر در پایان سخنان خود همگی را به یاد اوضاع وخیم سال 78 انداختند ما را بیشتر متوجه پیچیدگی این قضیه کند.
صد در صد انتخاب چنین موضوعی در فضای کنونی متناسب با این احوالات است. حال اینکه مصداق صلح حدیبیه در این زمان موضوع "تقلب در انتخابات" است ، یا "نامه برخیها" و یا هر چیز دیگر ؛ مصداق سران قریش چه کسانی میباشند؟! و عقب نشینی رهبر معظم در چه مواردی است؟ به عهده خود شما!
همانطور که پس از هفده هجده ماه از صلح حدیبیه سران قریش نقض پیمان کردند و سریع به دنبال بستن مجدد آن پیمان بر آمدند، پیامبر اکرم به آنها اعتنایی نکردند و در پی آن فتح عظیم مکه رخ داد؛ اگر در این زمان هم بار دیگر نقض پیمانی صورت گیرد برخورد نیز "صریح" تر خواهد بود و ان شا الله فتح عظیمی به دنبال خواهد داشت.
منبعدانلود فایل صوتی درد دل و عهد رهبر با امام زمان(عج)
کلمات کلیدی :
نوشته شده در جمعه 88/4/12ساعت 1:49 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
شهریار زرشناس
برای پاسخ به پرسش از وقایع اخیر میتوان به ریشهیابی ساختاری پرداخت که حیات خود را از دهه 60 آغاز کرده بود. یک گروه ممتاز بروکراتیک که به آنها اشرافیت بروکراتیک یا اشرافیت اقتصادی سیاسی نیز میگویند.
حلقه قدرت ایشان، ابتدا با بهرهمندی از امتیازات سیاسی و اقتصادی شکل گرفت و در ادامه هویت فکری و سیاسی درازمدتی را پایهریزی کرد. همچنین پشتوانه نظری این اشرافیت نوظهور در افق تاریخی و فرهنگی غربزدگی شبه مدرن بود. از این رو کمر به احیای آن بست و رفتهرفته به مدد سابقه سکولاریستی با سرمایهداری بزرگ و سکولار ایران گره خورد. این حلقه بسته قدرت تا سال 84 مجال یافت که در برخی شئون نظام اسلامی ایران و حتی در بدنه سه قوه مخصوصاً قوه مجریه رسوخ کند. سرانجام دولت نهم به آن حلقه بسته نفوذ کرد و ضربه زد؛ هر چند آن را به تمامی شکست نداد. کابینه احمدینژاد، مبارزه با فساد اقتصاد دولتی و گسترش عدالت را پیگیری میکرد. در مقابل اشرافیت در برابر دولت نهم موضع گرفت.
آنها نیز به کمک حامیان خود از ماههای پیش از انتخابات صفآرایی کردند. این حامیان در 3 گروه عمده قابل دستهبندی هستند: الف) سرمایهداری بزرگ لیبرال و اکثریت سرمایهداری متوسط و کوچک که در افق تاریخیـ فرهنگی غربزدگی شبه مدرن قرار دارد. ب) طبقه متوسط شبه مدرن که خرده بورژوازی مدرن نامیده میشود. ج) تکنوکرات بروکراتهای متوسطی که آنها نیز در افقی شبه مدرن قرار دارند. اینها هر چند کاملاً برهم منطبق نیستند اما به دلایلی اکنون به هم گره خوردهاند. آنها را میتوان لیبرالیسم نقابدار یا سکولاریسم پنهان نیز خواند که برای قدرتگیری مجدد تلاش میکنند. چه، با ظهور دولت نهم بخشی از منافع خویش را برباد میدیدند. سکولاریسم پنهان اما فعال و در کار آنها با افق آرمانهای انقلاب زاویه داشت در حالی که دولت نهم و اکنون دهم در پی بازیابی همان آرمانهاست. از این رو پس از شکست در انتخابات به پروژهای رونهادند که شبیه انقلابهای مخملی است. آنها مایلند با گرته برداری از انقلابهای مخملی و ایجاد اغتشاشات شبانه سههدف را دنبال کنند.
اول تحکیم مجدد اشرافیت نوظهور تا لااقل در مواضع خود باقی بماند. دوم خارج کردن طبقه لیبرال از زیر ضربات جنبش عدالتخواهی جهت تحکیم بازمانده منافع آنها و سوم بسط پروژه سکولاریسم اقتصادی.
پس به دنبال این هستند که با نهادینه کردن افقهای فرهنگی و اقتصادی از راه بازسازی سرمایهداری شبه مدرن به سمت سکولاریسم سیاسی بروند. ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نوشته شده در چهارشنبه 88/4/10ساعت 5:0 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
طنز:
باسلام و تحیات، احتراماً به استحضار میرسد که شخصی به نام محمود که دیکتاتور است، در یک مناظره تلویزیونی، همه ما را پشتبند هم ردیف کرده، به ما تهمت زده و ما را تلویحاً متهم به دزدی کرده، این در حالی است که در لغت، میان دزدی و سرقت، و اختلاس و رانت خواری و میان دزد و حامی دزد، تفاوتهای عدیدهای وجود دارد و یک چیز دیگر؛
این شخص در آن مناظره متهم به بداخلاقی است. نامبرده بعد از بسمالله الرحمن الرحیم و دعای فرج هرچی ناسزا بوده، بار ما کرده. این ماجراجوی فریبکار خلافکار خرافاتی خیالپرداز از آنجا که وی پنهانکار، خودمحور، سطحینگر و قانونگریز است و در ضمن دیکتاتور هم هست، این چیزها را به ما گفته.
جناب قاضی! در جمع ما هتک حرمت واقعشدهها از استوانه انقلاب تا مکعب مستطیل نظام و ذوزنقه متوازیالاضلاع وجود دارد و محمود این همه را به هیچ گرفته. جنایتی بزرگ، بدعتی خطرناک و ضایعهای بس اسفانگیزناک.
جناب قاضی! ما مظلومان برخلاف ادعای آقای محمود، زندگی بسیار چیز و درآمد ناچیزی داریم. رانندههای ما همگی سادهزیستند. سرایدار خانه ما ساده زندگی میکند. خدمتکار منزل ما بسیار زندگی فقیرانهای دارد. باور بفرمایید که در کاخهای اشرافی ما خبری از تجملات نیست. ما در زندگی پرزرق و برقمان اصلاً بریز و بپاش نداریم، آن وقت این آقا محمود مردمفریب، جلوتر از دیکتاتورها، بداخلاقی انتخاباتی کرده و هنگام صحبتهای آقای چیز، در حال تبسم دیده شده و این برخلاف نص صریح قانون اساسی است.
آقای قاضی! آقای محمود برای ما در دنیا آبرو نگذاشته. یا این چیز، سفرهای استانی، برداشته شهرستانیها را پر رو کرده. بعد گفته مدرک خانم آقای چیز، قلابی است. بعد به کرباسچی گیر داده و او را چیز کرده، آن هم همان کرباسچی که در فیلم کروبی ثابت کرد امام مردم را گول زده و خودش برای فقرا اشک ریخت و این خود بیانگر سادهزیستی آقای کرباسچی است.
قاضی محترم! پسران ما اگرچه قبل از انقلاب، بچهسال بودند اما از همان زمان وضعشان خوب بود. ما حتی یکی از آقازادههایمان از قبل تولد، میلیاردر بود و این هیچ ربطی به رانت ندارد. ماها کلاً جد اندر جد خرپول بودیم. هدایتی باید پیش ما لنگ بیندازد. یا این صفایی چیز. خب، فراهانی از نوادگان قائممقام است و از همان زمان قاجار، وضعش توپ بوده. اصلاً به احمدینژاد چه مربوط که کی از کجا این همه چیز به دست آورده؟!
این آقای محمود، مگر مارکوپولو است که این همه سفر میرود؟ یا به ما میگوید که از بیتالمال، سوءاستفاده شده. این دروغ است. از بیتالمال، استفاده شاید شده باشد اما خدا به سرشاهد است که سوءاستفاده نشده. استفاده که اشکالی ندارد.
قاضی جان، احمدینژاد را میبری زندان و الا هر چیزی دیدی از چشم خودت دیدی و خودت که زور ما را میدانی... فعلاً بای... راستی، مشکلی چیزی نداری که؟! ما در راه اسلام، پولهای زیادی خرج کردهایم. البته از بیتالمال نبوده. ما کلاً خرمایهایم. ضمنا گفته باشیم اگر بعد از این شکایت کسی بازداشت شد یا مورد عنایت قرار گرفت، آن یک چیز دیگر است و ربطی به این شکایت ندارد. گفته باشیم.
منبع
کلمات کلیدی :
نوشته شده در چهارشنبه 88/4/10ساعت 4:47 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
طنز:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف و گاهاً در صحنه ایران!
واقعاً از شما انتظار نداشتم! معلوم هست کجایید؟ اگر شما زمان جنگ بودید، چه می کردید؟
این بود آن همه حمایتی که ازش دم می زدید؟ پس کجا رفت موج سبزی که ایران را فرا گرفته بود؟ کجا رفت آن همه شور و شوقی که مرا نیز جو گیر کرده بود؟ نکند شما هم باورتان شده است که تقلبی در کار نبوده؟
واقعاً که وقاحت دارد! مرا با این سن و سال و بیماریهای جور واجور رها کرده اید و رفته اید؟
اگر می دانستم یک عده چماق به دست مزدور و آن نیروی انتظامی بی رحم شما را اینگونه از مسیرتان خارج می کند، عمراً! به روند انتخابات بی محابا انتقاد نمی کردم!
مردم نارفیق ایران!
من پشتم به شما گرم بود! من روی حمایت شما حساب کرده بودم! اصلاً اگر به حرف من گوش نمی دهید، به حرف بیبیسی گوش دهید! آنها که خیر شما را می خواهند!
خدایا این چه قومی بود که مرا گرفتارشان کردی؟
دیگر دارید مرا عصبانی می کنید! التماس می کنم مرا تنها نگذارید! چیزی نمانده بود که این انقلاب مخملی به ثمر بنشیدند! مقداری تحمل کنید ان وقت به همه شما آزادی خواهم داد! «اندکی صبر عشق و حال نزدیک است!» مرا رسوا نکنید! آبروی مرا پیش احمدینژاد نبرید!
اصلاً از دست شما شکایت خواهم کرد! شما مرا جو گیر کردید! اگر می خواستید کنار بکشید خب از اول این کار را می کردید نه اینکه وقتی من همه پل های پشت سرم را شکسته ام، زیر پایم را خالی کنید!
آبروی مرا بردید! من قاطعانه اعلام می کنم که از شما نمی گذرم و خدا هم از شما نگذرد!
میرحسین موسوی-4/4/88
منبع
کلمات کلیدی :
نوشته شده در چهارشنبه 88/4/10ساعت 4:26 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
روز گذشته با یکی از دوستان درباره مشکلات جناب هاشمی رفسنجانی بحث داغی شکل گرفته بود. ایشان معتقد بود که چون رهبری در سال 76 (هنگام رای دادن) گفته اند «هیچ کس برای من هاشمی نمی شود» بنابراین هاشمی هر اشتباهی کرده باشد، از حداقل سلامت برخوردار است و نزدیک ترین فرد به مقام معظم رهبری است، لذا باید برای هر اشتباه بزرگ و کوچکی از وی دنبال توجیهی بگردیم و وصله پینه ای مهیا کنیم. نظر بنده البته این بود که امام (ره) فرموده اند تعریف های حضرتشان از کسی را نباید معیاری برای صلاحیت شخص تلقی کرد و تنها ملاک مورد قبول حال فعلی افراد است. فساد کارگزاران و اطرافیان مورد حمایت هاشمی در سال 76 فساد آشکاری نبوده و آن زمان تنها آغاز زاویه انحراف آنها بوده است، اما هم اکنون فسادها به قدری است که همه چیز برای ما و مردم آشکار است و...
اما جالب اینجاست که وقتی در اینترنت به دنبال واقعیت جمله «هیچ کس برای من هاشمی نمی شود» جستجو کردم، در میان همه وبلاگ ها و سایت هایی که این جمله عینا در آن ها نقل شده بود، سایت اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری غائب بود. در آرشیو اخبار سایت معظم له،
خبر مربوط به حضور ایشان پای صندوق رأی مورخ 76.3.2 اصلا چنین جمله ای دیده نمی شود! اصل سخنان رهبری به این صورت بود: «من با هر کس که نامش به عنوان رئیس جمهور از صندوقها بیرون بیاید و رأى بیاورد، همان رفتارى را خواهم کرد که در این 8 سال با جناب آقاى هاشمى رفسنجانى کردهام هر چند که
هیچ یک از آنها براى من آقاى هاشمى رفسنجانى نخواهد شد...» جالب تر آنکه دوست عزیز بنده می گفت خودش با گوش های خودش آن جمله کذایی جعلی را از زبان رهبر معظم شنیده است! اینجاست که باید باور کرد گاهی رسانه های مغرض تا اعماق ذهن فرد نفوذ می کنند.
البته تحریف آشکار سخنان رهبری اخیرا نیز مصداق جدیدی پیدا کرد. در
ایشان سخنرانی یک هفته قبل از انتخابات در حرم مطهر امام خمینی (ره) فرموده بودند: «صحیح و مورد پسند نیست که یک نامزد در سخنرانی در جمع مردم و یا نطق های تلویزیونی، برای اثبات خود، به نفی نامزد دیگر متوسل شود.» در حالی که اکثر روزنامه های فردای آن روز به جای عبارت «نفی نامز دیگر» عبارت «نفی دیگری» را جایگزین کرده بودند تا مخاطب تصور کند رهبری نفی هاشمی در مناظره موسوی و احمدی نژاد را مدنظر داشته اند!
کلمات کلیدی :
نوشته شده در چهارشنبه 88/4/10ساعت 1:5 صبح  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ