19/2 ـ هزینه جنگ، حداکثر یک هفتم بودجه دولت
دفاعمقدس در افزایش هزینه دولت نقش مهمی داشته به طوریکه هر ساله بین 13 تا 17 درصدکل پرداختها را تشکیل میداده است و در سال 66 حدود 22 درصد هزینه کل را، مخارج جنگ تشکیل میداد. دولت از اول سال 60 تا آخر 66 کلا مبلغ 2881 میلیارد تومان هزینه کرده است که مبلغ 416 میلیاردتومان آن صرف کلیه هزینههای مربوط به جنگ شده است. البته این مبلغ شامل همه مخارج مستقیم و غیرمستقیم جنگ میشد. یعنی از هزینه عملیات و خرید مهمات و اسلحه تا بازسازی و مخارج بنیاد شهید و مهاجرین جنگی حتی هزینههای اندک مثل مخارج پزشکانی هم که در سال، یکماه را در جبهه میگذراندند حساب شده است. با توجه به کلیه این مخارج در طول 8 سال دفاعمقدس 4/14 درصد کل هزینه دولت را مخارج جنگ تشکیل میداده است. اگر تمامی هزینه دفاع مقدس را هم از بانک مرکزی قرض کرده باشیم، باز هم حدود 60 درصد یعنی سه پنجم بدهی بخشدولتی به بانکها ناشی از مخارج دیگر دولت بوده و فقط دو پنجم کل بدهی مربوط به جنگ خواهد بود.
بنابراین نمیتوان ناکامیسیاستهای غلط مهندسموسوی را به پای جنگ نوشت.
دولت مهندسموسوی بارها به این نکته اشاره کرده که آن زمان به دلیل وجود جنگ، اقتصاد کوپنی و دولتی بود و جنگ، هزینههای زیادی را به اقتصاد کشور تحمیل میکرد و میگفتند هزینههای دفاع مقدس از بودجه دولت بالاتر بود و کشور دچار بحران شده بود. بر اساس بررسیهای کارشناسان، بالاترین میزان بودجهای که دولت آقای میرحسینموسوی به جنگ اختصاص داد هیچگاه از یک هفتم بودجه فراتر نرفت.
20/2 ـ نامه سیاستمداران و نظامیان و جام زهر امام(ره)
برخی میگویند مهندس میرحسینموسوی در دوران دفاع مقدس با آن همه مشکلات، کشور را به نحو احسن اداره کرد. در آن سالها دو نامه خدمت حضرتامام(ره) رسید که منجر به نوشیدن جام زهر به تعبیر خودشان شدند. یکی نامه محسن رضایی(فرمانده وقت سپاه) و دیگری نامه میرحسینموسوی نخست وزیر بود.
در پی ارسال مطالبی که این افراد به حضرتامام منتقل کرده بودند، امام به این نتیجه رسیدند که نمیشود جنگ را ادامه داد و باید جام زهر را نوشید.
یکی از همتهای جدی که دولت در آن موقع دنبال میکرد در حمایت از جبهه بود. البته پیشبینی میشد که سرانجام دولتیکردن این قدر هزینهها را بالا میبرد که با توجه به محدودیت منابع دولت، کسری بودجه تورمزاست. در نتیجه متأسفانه حمایت از جبهه به ناچار کنار گذاشته میشود. به رغم اهتمامی که شخص نخستوزیر در این امور داشت و متاسفانه همینطور هم شد در نامهای که امام (ره) به نخبگان کشور برای پذیرفتن قطعنامه نوشتند آمده که آقای نخستوزیر آمدهاند و گفتهاند که بودجه دولت زیر صفر است و نمیتواند حمایت مالی کند. آقایرضایی هم گفتهاند موشک و تانک و نفربر میخواهیم، در عین حال میجنگیم که این یک تعارف است و قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را سر میکشم ".
21/2 ـ ادامه سیاست های اقتصاد دولتی پس از جنگ
آقایان میفرمایند اقتصاددولتی به خاطر شرایط جانبی جنگ بر ما تحمیل میشد. این موضوع تا حدی مورد قبول است اما مهندسموسوی یک سال بعد از پایان جنگ هم فعالیت میکرد. این در حالی بود که بعد از جنگ به دستور حضرت امام، شورای عالی سیاسـتهای بازسازی تشکیل و قرار بر این شد که تصمیماتی برای واگذاری کارها به بخش خصوصی صورت گیرد. ولی میرحسینموسوی چه قدمی برای کاهش اقتصاددولتی و واگذاری کارها به مردم برداشت؟! یعنی مهندسموسوی تا یک سال بعد از جنگ همان سیاستهای اقتصادی متمرکز دولتی را دنبال میکرد. بنابراین تفکر دولتی بعد از جنگ هم ادامه داشت.
پس از رد شدن برنامه اول در کمیسیون ویژه کار مشترکی بین سازمان برنامهوبودجه و کمیسیون بودجه مجلس انجام شد و برنامه با نگاه کاهش دخالت دولت بازنویسی شد. این لایحه را میخواستند به مجلس ببرند که آقای موسوی آن را امضا نکرد. متأسفانه تا آخر آن دولت وقت، گرایشهای دولتیکردن وجود داشت و این اتفاق مربوط به سال 67 است. بعدها این لایحه در دولت آقایهاشمی که سال 68 رییسجمهور شد با امضای وی و معاونش تقدیم مجلس شد که برنامه اول (72 ـ 68) در عمل سال 69 تصویب شد و تا سال 72 اجرا شد.
22/2 ـ مخالفت با سیاستهای اصل 44 و عدم توجه به سیاستهای شورای عالی بازسازی امام
در اواخر دولت آقایموسوی کمکم آثار منفی دولتیکردن آشکار شد و زمینههایی برای اصلاح سیاستها فراهم و رفتارها هر چند بسیار جزیی و با اجبار با واقعیتها تعدیل شد؛ در سال 67 پس از پذیرش قطعنامه شورای سیاستگذاری بازسازی تشکیل شد که حضرتآیتالله خامنهای، آقای هاشمی، آقای موسویاردبیلی و مهندسموسوی عضو آن بودند. این شورا که سیاستهای بازسازی بعد از جنگ را تدوین میکرد، برای اولین بار فضای سیاستگذاری اقتصادی را به سمت مشارکت مردم و فعالیت بخش خصوصی و حمایت از سرمایهگذاری چرخاند که در همان جلسات هم آقای موسوی مخالفت جدی خود را ابراز میکرد.
اقتصاد کشور در دوره مهندسموسوی روزبروز دولتیتر شد و تا جاییکه ادامه آن اقتصاد، امکانپذیر نبود. در سال 67 بهانه جنگ هم برایادامه اقتصاددولتی از بین رفته بود. حضرت امام(ره) که در طول دوران دفاعمقدس بارها درباره دولتیکردن اقتصاد به مهندس موسویتذکر داده بودند، در این سالها دستور بازسازیکشور را صادر کردند و مبنایاین دستور نیز مشارکت مردم در اقتصاد اعلام شده بود. امامراحل فرموده بودند: "...حالا که بعد از جنگ است مردم باید در کارهای تجاری آزاد باشند. لکن با نظارت دولت... دولت اجازه بدهد مردم از خارج چیز بیاورند، تجارت کنند لکن نظارت داشته باشد که فساد ایجاد نشود ". سران سه قوه نیز دستورالعمل امام را یکی از اصلیترین مبانی بازسازی ذکر کردند. متأسفانه هرگاه امام از مشارکت مردم سخن میگفت مهندسموسوی از مردم درخواست میکرد در اجرای رهنمودهای امام(ره)، مردم به آموزشوپرورش کمک کنند!!! امام در پیام خطوط کلی بازسازی پس از جنگ صریحاً تاکید کردند: "...توسعه حضور مردم در کشاورزیو صنعت و تجارت و بازسازی شهرهای تخریب شده و شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به تودههای مردم و جامعه "
(پیام به ملت ایران در خصوص سیاستهای کلی نظام در دوران بازسازی پس از جنگ ـ صحیفه امام ـ جلد 21 ـ ص 155)
متاسفانه تا ماهها پس از صدور حکم امام درباره آزادسازی اقتصاد و مشارکت مردم، گام جدی در اجرا برداشته نشد و مهندسموسوی که عقیدهای به انجام این کار نداشت فرصت اصلاح سیاستهای غلط را به دولت هاشمیرفسنجانی واگذار کرد.
اگر به گزارشهایی که در سال آخر نخستوزیری مهندس موسوی که توسط مجلس تهیه شده نگاهی گذرا بیندازیم متوجه میشویم که نمایندگان حامی موسوی در آن سالها خلاف میرحسین صحبت کرده و وضع موجود را غیرقابل ادامه میخواندند. یعنی صریحاً می گفتند با این همه کسری، دولت نمیتواند امور را اداره کند. آنچه همگی باید به آن توجه کنیم در مورد سیاستهای بازسازی است. در سالهای آخر حیات حضرتامام(ره) ایشان از مسئولان رده بالای کشور شورایی را با عنوان شورایعالیبازسازی تشکیل دادند. مسئولیت اصلی این شورا، تجدیدنظر در سیاستهای اقتصادی کشور بود تا راه برای مشارکت مردم در عرصههای اقتصادی همواره شود.
این شورا در دوران مهندسموسوی دارای مصوبات فراوانی بود و تا پایان دوران نخستوزیری نیز متأسفانه هیچیک از مصوبات آن، جنبه اجرایی به خود نگرفت. ممکن است عدهای بگویند این موضوع برای گذشته است شما حالا را نظاره کنید! اما با بررسیهای صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که میرحسینموسوی در اعتراض به سیاستهای اصل 44 نیز در برخی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام غایب بود. یعنی وی همان سیاستهای گذشته را مدنظر داشته است. با وجود اینکه در تمام کشور موضوع اصلی سیاستهای کلی اصل 44 است، میرحسینموسوی در اظهاراتش به اصل 43 رجوع میکند و تنها این اصل را بدون توجه به اصلهای دیگر مورد پافشاری قرار میداد. بنابراین هنوز که هنوز است نگاه میرحسینموسوی نگاه متمرکز و اقتصاددولتی است.
23/2 ـ میلیارد دلار تعهد و بدهی و چالش موسوی و هاشمی
بعد از کنار رفتن آقای "میرحسین " و آمدن آقای "هاشمیرفسنجانی "، بحث 12میلیارد دلار بدهی میرحسین موسوی مطرح میشود.
با تحویل دولت توسط آقای میرحسینموسوی به آقای هاشمیرفسنجانی، 12 میلیارد دلار تعهد و بدهی به هاشمیرفسنجانی تقدیم شد. هاشمی رفسنجانی این موضوع را همانند چماق بارها در سخنرانیها و خطبههای نمازجمعه بر سر میرحسینموسوی کوبید که او نیز دو مرتبه به صورت مکتوب در روزنامه رسالت پاسخ هاشمی را داد و گفت: "رقم بدهی این رقم نمیباشد که هنوز در این خصوص ابهام وجود دارد ".
ج) دوران سکوت 20 ساله (سالهای 88ـ68)
آقای مهندسموسوی طی 20 سال گذشته از صحنههای اجتماعی و تقریباً از اظهارنظر خودداری نموده است که در این خصوص نکات زیر قابل تأمل است؛
1ـ چرا سکوت؟
به نظر میرسد فردی که طی 10 سال اول انقلاب در تمام صحنههای انقلاب حضور داشته و از مدیران ارشد نظام بوده و خود برای مسائل مهم و اصلی آن دهه تصمیمسازی نموده است و الان هم دوباره احساس ضرورت شدید کرده که به عنوان نفر دوم نظام در اجتماع حضور یابد آیا میتواند 20 سال سکوت نماید؟ چرا؟ آیا این سکوت یک رفتار طبیعی است؟ این رفتار، رفتار مثبت است یا منفی؟ به هر حال این سوال وقتی خیلی برجسته و مهم میشود که ما شاهد بروز حوادث تلخ طی این 20 سال بودهایم. حوادثی که بعضاً میرفت که اصل نظام را تهدید کند و یا به آرمانهای ملت و انقلاب و شهداء ضربه مهلک وارد نماید، حتی تصور اینکه اگر افراد عادی هم در این موارد سکوت نمایند قابل قبول نیست. اهم این حوادث عبارتند از:
1/1ـ فشارهای گسترده فراگیر آمریکا و غرب به ایران و تحریمهای اقتصادی، اجتماعی از طریق مجامع بینالملی و ...
2/1ـ انحرافات مواضع اقتصادی بعضی از کارشناسان و مسئولین دولت آقایهاشمی که منجر به بحرانهای شدید مالی شد.
3/1ـ فشار عوامل داخلی طرفداران غرب به جمهوری اسلامی به شکل طرح قتلهای زنجیرهای، ایجاد روزنامههای زنجیرهای، طرح انقلاب مخملین و...
4/1ـ اشرافیگری مدیران و انحراف در نظام و تفکر مدیریتی کشور در باند کارگزاران
5/1ـ حادثه 18تیر و هماهنگی داخلی و خارجی جهت تخریب نظام و ...
6/1ـ تهاجم فرهنگی و نشانهگیری ایمان و اعتقاد جوانان و تخریب باورهای مذهبی
7/1ـ جریان تحصن در مجلس ششم و حوادث تلخ علیه نظام
8/1 ـ لایحه سه فوریتی پذیرش پروتکل الحاقی N.P.T که ضدمنافعملی و کشور در مجلس ششم پدید آمد موضوع انرژی هستهای و تعلیق داوطلبانه و موضعگیری مربوطه
9/1ـ تحریمهای نظامسلطه در مجامع جهانی علیه ملت ایران در رابطه با فناوریهای علمی خصوصاً دانشهستهای و توهینهای مکرر آنان به دولتمردان، نظام و اعتقادات دینی مردم؛ آقای موسوی نه تنها در این صحنهها حضور نداشته است، بلکه دلیل حضور خود را در این دوره چنین بیان میکند: "در دوران آقای هاشمی و خاتمی نگران نبودم، در دوران اخیر به خاطر نوع مدیریت احساس نگرانی کردم ".
آیا دولت آقایاحمدینژاد اصول و مبانینظام در داخل و خارج را به چالش کشیده است یا کسانی در دولتهای گذشته؟ آیا اشرافیگری و بیبندوباری اقتصادی در دوران گذشته بیشتر بود یا در دولت احمدی نژاد؟
توقع ما از نامزدهاییکه خود را پایبند به گفتمان امام و انقلاب میدانند این است که مرزبندیهایشان را با غیر خودیها و ساختارشکنان روشن کنند. متأسفانه در کنار برخینامزدها، عناصر تندرو و افراطی را مشاهده میکنیم که قبلاً در کنار نامزد دومخرداد بودند و عامل شکست نهایی و حذف ویرا فراهم آوردند. این افراد نباید برای نامزد مذکور تعیین تکلیف کنند. اگر چنین عزمی وجود ندارد نباید از گفتمان امام و انقلاب دم زد و اگر نسبتی بین این نامزدها با آن افراد وجود ندارد، از آنها فاصله گرفته شود. نه اینکه در جلسه از قول ایشان نقل میشود: "فکر من به شما نزدیک است اما فعلاً حمایت خود را از من علنی نکنید! " و در اقدامی متناقض داعیه گفتمان امام و انقلاب را داشت. مردم از سیاستهای دوپهلو خوششان نمیآید و از آن سیاستها استقبال نخواهند کرد. نگرانی "سیدمحمدخاتمی " از افراطیونی که او را اداره میکنند و همچنین نگرانی از شکست، وی را در نهایت به کنارهگیری از صحنه واداشت. افراطیون همان کسانی هستند که حتی خاتمی بارها اعلام کرد "اینها بودند که پدر مرا درآورند و آن بلاها را سر من آوردند ".
معتقد به گفتمان امام و رهبری و انقلاب نمیتواند با کسانیکه در ضدیت با ولایتفقیه، انرژی خود را حرام کردند، با کسانیکه مرجعیت و روحانیت را تخطئه کرده و میکنند و مبانی نظامسلطه را مرعوبانه پذیرفتهاند بر سر یک سفره و ستاد بنشیند.
آیا نباید به کسانیکه در این 20 سال ساکت بودند و در مقابل برخی بحرانهای خودساخته افراطیون عکسالعملی از خود نشان ندادند و در این بحرانها جایشان خالی بود، خرده بگیریم که در آن روزهای غربت و مظلومیت اندیشههای امام و انقلاب و ارزشها کجا بودید؟ چه شده امروز که نظام در اوج ارزشها، امنیت مرزها، امنیت اخلاقی و اجتماعی، پیشرفتها و قدرت و انفعال دشمن قرار دارد، شما احساسخطر کرده و به صحنه آمدهاید؟ در بحران 18 تیر کجا بودید که احساس خطر نمیکردید؟ در اهانت به مقدسات و زیرسئوال بردن پیامیر و ائمهمعصومین و تقلید و مرجعیت کجا بودید؟ در آنجا که میگفتند انقلاب دیگر پایان یافته کجا بودید؟
شما در آن دورانیکه برخی میگفتند پس از این اصلاحات، باید خمینی را در تاریخ مطالعه کرد!!! در آنجا که برخی دچار توهم شده بودند و به اصطلاح خودشان میخواستند کار حاکمیت را یکسره کنند، کجا بودید؟ در اوج شبیخون و تهاجمفرهنگی دشمن و فعالیتهای موسوم به براندازی نرم کجا بودید؟ در آن روزها که برخی کارگزاران به ثروتاندوزی از کیسه بیتالمال مشغول بودند، کجا بودید؟ در اوج بحران بدهیهای دولت هاشمی رفسنجانی که قصد داشتند اموال و کشتیهای ایران را در سراسر جهان مصادره کنند و شما هم در خفا تا جاییکه مطلع هستیم، معترض بودید، در آن روزها کجا بودید که مثل امروز احساس خطر نمیکردید و حالا که آب از آسیا افتاده به دلشوره افتادهاید؟
چرا صدای شما در تورم بیسابقه 50 درصدیدوره کارگزاران درنیآمد؟ امروز که تورم تا حدی مهار شده، قیمت مسکن و اجاره کاهش یافته و در رتبههای علمی و تحقیقاتی، پیشرفتهای شگرفی پیدا کردهایم، موشک و ماهواره به فضا میفرستیم، 7000 سانترفیوژ را علیرغم میل دشمن با کمال قدرت نصب و راهاندازی کردهایم و دشمن از ما التماس مذاکره میکند، احساس خطر میکنید؟
جریان افراطی در دوره حاکمیت خود با استفاده از نظر حضرتامام(ره)، افراد را به اسلام نابمحمدی(ص) و اسلام ناب آمریکایی تقسیم میکردند، امروز حرف زدن از اینکه خودی و غیرخودی نداریم، قابل پذیرش نیست. امروز آنها که پیشینیه شما را در چپ و راست کردن نیروها میشناسند جمله نفی "خودی و غیرخودی " و در دولت من "چپ و راست " خواهند بود را نمیپذیرند. به جوانان بگویید که آن هفت نفرکه در آن روزها از سوی شما اتهام راست داشتند چرا از دولت شما بیرون رفتند و به عبارت دقیقتر اخراج شدند؟
نامزدهای انتخاباتدهم خوب است اعتقاد خود را درباره حکومتدینی و ولایتفقیه و قانون اساسی روشن و شفاف بیان کنند. آیا منظور از الگوی زیست مسلمانی به جای اسلام ناب دین حداقلی و سکولاریزه است یا خیر؟
مبارزه با فساد شجاعت و قاطعیت میخواهد و این قاطعیت در احمدینژاد کاملاً بارز است. برخی کانونهای فساد خود را تحتپوشش این یا آن شخصیت پنهان میکنند. برخی نامزدها هم به همان شخصیتها افتخار میکنند. اما احمدینژاد در مقابله با فساد بویژه فسادهای سازمانیافته ملاحظهای ندارد. این مهم برای احمدینژاد هزینههایی هم در برداشته ولی مردم همواره در کنار وی بودهاند. اینکه امروز برخی نامزدها میگویند از ورود هیچکس به ستادها ممانعت نکنید و از همین امروز خود را وامدار برخی افراد و گروهها میکنند، قابل تامل و بررسی است ".
2ـ حضور کمرنگ در مجمع تشخیص مصلحت نظام
با توجه به اخبار موجود حضور کمرنگ در مجمع تشخیص مصلحت نظام که به صورت غیرفعال و غیر مستمر داشتهاند اگر چه ایشان در چند مورد که در آن جلسات اظهارنظر کردهاند عملاً متمایل به مواضع معروف به نظرات دومخردادیها عمل کردهاند، در مجموع حضوری کارآمد نبوده است.
د ـ دوره فعلی/ اعلام کاندیداتوری
طی ایامی که ایشان در جامعه و نظام با طرح کاندیداتوری برای انتخابات ریاستجمهوری بوده است از مجموعه اعلامیهها، سخنرانیها، پرسش و پاسخ، سفر استانی و اظهار نظرات ایشان نکات ذیل قابل توجه میباشد:
1ـ آقای موسوی، علت عدمحضور در دورههای قبلی را رعایت قواعد اصلی در کشور مطرح نمودهاند و اشکالات در آن دورهها را مهم نیافتهاند، ولی دولت فعلی را قواعدشکن دانسته و ضروری دیدهاند که برای نجات کشور حضور یابند.
2ـ آقای موسوی در بعضی از اظهار نظرهای انتخاباتی، دفاع از انقلاب، جنگ، شهدا، ایثارگران و امام و رهبری را مطرح کردهاند که این اظهار نظر بسیار خوب است ولی با بعضی از موارد دیگر نظرات مطروحه ایشان مغایرت اساسی دارد، مثل دلایل عدم حضور در دورههای قبل.
3ـ در مورد ملیمذهبیها و نهضت آزادی ایشان اشاره کرده که با آنان مشکل اعتقادی ندارد ولی اختلاف مشی و سلیقه دارد.
4ـ در اعلامیه اول ایشان برای حضور در انتخابات، نامی از رهبری و نقش ولایت فقیه در اداره امور دیده نمیشود.
5 ـ در ارتباط با نحوه مدیریت خود (در صورت انتخاب شدن) ایشان مدیریت فراجناحی را طرح کردهاند که هم با روش هشتسال قبل او مغایرت دارد و هم از همین حالا ستاد ایشان و طیف عمده اطرافیان او از جناح دومخرداد و ستادهای آقای خاتمی میباشد.
6ـ عمده کسانیکه حامی ایشان هستند و اعلام نظر کردهاند، افراد و جریانات مربوط به دومخرداد و ملیمذهبیها هستند.
7ـ رئیسجمهور در قانون اساسی دارای اختیارات روشن و مشخص است، ارکان نظام شامل نهاد رهبری ـ قوه قضائیه، مقننه است که رئیسجمهور با توجه به این ساز و کار و محدوده اختیارات به مردم قول و وعده بدهد. آقای موسوی با طرح شعارهایی مانند اینکه باید صداوسیما، نیروی انتظامی زیرنظر رئیسجمهور باشد " فراتر از قانوناساسی وعده میدهند که میدانند عملاً اتفاقی رخ نمیدهد؟ و این شعارها رفتاری غیر قانونی و ساختارشکنانه تلقی میشود.
8 ـ آقای موسوی در51 محور، برنامه اقتصادی خود را بیان کردند، که عمدتاً همان سیاستهای برنامه چهارم است که دارای دو ایراد اساسی است. یک، مبانی قانون برنامه چهارم توسط تعدادی افراد با اعتقاد به اقتصاد لیبرالی تهیه گردید که نهایتاً سازمان مدیریت مجبور به جمعآوری کتاب مبانی برنامه چهارم شد. رویکرد داخلی مبانی این برنامه هضم شدن در هژمونی نظام جهانی یعنی پذیرش روابط نظام سلطه بود. دوم پس از اجرا، 4 سال عدم کارآمدی آن تا حدود زیادی روشن شده است در حالیکه بهترین برنامه اقتصادی کشور بر محور عدالت و پیشرفت، قانون اجرای سیاست در اصل 44 است.
9 ـ در نشستهای او با حضور عناصر افراطی، ملیمذهبی به نظام، بسیج، ارزشهای نظام توهین میشود و ایشان هیچ واکنشی نشان نمیدهد، نسبت خود را با عناصر افراطی، دگراندیشی روشن نکرده بلکه آنها در لوای ایشان به میدان آمدهاند.
ه ـ چالشها و پیامدهای بعدی
در صورتیکه فرض کنیم ایشان در انتخابات به کرسی ریاستجمهوری برسند پیشبینی میگردد کشور با چالشهای ذیل مواجه گردد:
1ـ بروز اختلافنظر بین ایشان و رهبری و این در حالی است که طیف دومخرداد با امید به ایشان او را کاندید خود کردهاند و یکبار هم تجربه استعفای ایشان بدون هماهنگی با رهبرکبیرانقلاب در پرونده وی ثبت است. بایستی ایشان دیدگاههای خود را در رابطه با ولایتفقیه و سیاست به ویژه اصل 44 بیان کنند.
2ـ با توجه به موضوع حساس مذاکره با آمریکا که در مرحله مهمی است و در این مقطع باید روی دولت و پایداری او در گرفتن حقوق سیسال چالش با آمریکا حساس بود و از آنجا آقای موسوی موضع نظری و عملیاش امتحان نشده، حداقل نباید روی مواضع خارجی او با اطمینان حساب باز کرد، به ویژه اگر تیم حامی ایشان مانند حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی در دولت او جایگاه داشته باشند موضع ایشان ممکن است به خاطر فشار همکاران مغایر با نظرات اصولگرایان و رهبری شود.
3ـ مذاکرات (1+5) با ایران روی انرژی هستهای نیز بسیار مهم است و بایستی در دولت آتی صورت پذیرد، تجربه دولت قبلی و وادادگی آنها نباید این بار تکرار شود. اینکه آقای موسوی میگویند هزینه هستهای را کاهش میدهند یعنی چه؟
4 ـ مباحث اقتصادی و مدیریت یارانهها و تعیین سمت و سوی این مباحث در داخل بسیار حساس است، اعتقادات و عملکرد آقای موسوی در گذشته احتمالاً خود موجب بروز مشکلاتی در این خصوص در جامعه خواهد شد.
5 ـ حضور جناح دومخرداد در دولت آتی ایشان که حامی اصلی ایشان در حال حاضر هستند و سهمخواهی آنان خود چالشی است که این بحران در جامعه و اختلاف در نظام را با خود همراه خواهد داشت.
6 ـ بازگشت به گفتمان انقلاباسلامی که حاصل تلاش زیادی است و اصولگرایان آنرا در دولت فعلی و در جامعه رواج دادهاند و مقاممعظمرهبری روی آن تأکید زیادی دارد، با آمدن آقای موسوی ممکن است دچار آسیب و چالش شود.
7 ـ در یک جمله ممکن است با آمدن آقای موسوی، دوباره ما شاهد رجعت به وضع دولتهای قبلی که حاصل آن دوری از اهداف انقلاب و امام(ره) و حکومت دینی و مردمسالاری بود باشیم.
و) بازگشت کانون فتنه؟
آقای موسوی چه تضمینی میدهد که برای بازگشت حاکمیت دوباره تندروهای دوم خرداد تبدیل نشود؟
آقای موسوی برخی برنامههای دولت فعلی سفرهای استانی، سهام عدالت، مقاومت قهرمانانه در مقابل استکبار را زیر سئوال برده اند.
چگونگی ورود مهندس موسوی به انتخابات، همچون اصل ورود وی به این عرصه با ابهاماتی همراه بود. در حالی که سوابق آقای میرحسین وی را به عنوان گزینهای از جریان دومخرداد معرفی مینمود، وی با مواضعی نزدیک به اردوگاه اصولگرایان وارد عرصه انتخابات شد ولیکن تا بدانجا پیش رفت که امروز وی را میتوان گزینه اصلی جریان دومخرداد در انتخابات دهم دانست. بررسی این فرآیند تغییر را در ذیل دو عنوان سیر حمایتی " و "سیر کلامی ـ گفتمانی " میتوان مورد بررسی قرار داد.
1 / سیر حمایتی: سیر حمایت از میرحسین در طول مدت کمتر از 3 ماه، مسیر پر پیچ و خمی را طی نموده است. در ابتدای آغاز به کار وی اکثر نزدیکان ایشان را چهرههای مستقل و متعادل تشکیل میدادند که اغلب آنها از جریانات دومخرداد و برخی دیگر از جریان اصولگرا بودند. اما با گذر زمان و نزدیک شدن به زمان انتخابات چهرههایی وارد ستاد انتخاباتی وی گردیدند که در پرونده سیاسی خود گرایشات افراطی را ثبت کردهاند.
حمایت برخی از شخصیتهای شاخص جریانهای افراطی دومخرداد از میرحسین، بعد از کنارهگیری خاتمی، شرایط را برای قرارگرفتن موسوی در قلب اردوگاه دومخرداد فراهم آورد و این فرآیند آنگاه تکمیل گردید که سه جریان شاخص دومخرداد، یعنی حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و مجمع روحانیونمبارز با صدور بیانیه، به طور رسمی از میرحسینموسوی به عنوان نامزد انتخاباتی خود حمایت نمودند. بر این فهرست میتوان حمایت حزب اسلامی کار، خانهکارگر، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و در نهایت کارگزاران سازندگی را که از جمله احزاب دوم خردادی میباشند را نیز افزود.
بدین شکل، امروز آقای میرحسین به عنوان نامزد اول جبهه دومخرداد و درست در جایگاه خاتمی قرار گرفته است و بدینصورت به تدریج پایگاه اجتماعی خود را در بین نیروهای ارزشی و اصولگرای جامعه از دستداده و با ریزش شدید رأی در این حوزه مواجه خواهد شد و در نهایت باید آراء خود را از میان پایگاه اجتماعی جریان دومخرداد جستجو کند. اما نکته قابل تأمل اینکه هرچند احزاب و گروههای سیاسی دوم خرداد میرحسین را جایگزین خاتمی معرفی نمودهاند، ولیکن این پذیرش به خاطر آنچه که ابهام در دیدگاه میرحسین خوانده میشود و در اصل برخاسته از گرایشات اصولگرایانه وی بوده، مانع از همراهی همه جانبه بدنه اجتماعی جریان دومخرداد خواهد شد و احتمالا میرحسین نخواهد توانست تمامی آراء دومخرداد را در سبد خود قرار دهد و بر همین اساس برخی تلاش دارند او را مجبور به طرح بیشتر شعارهای ساختارشکنانه کنند.
2 / سیر کلامی ـ گفتمانی: کلام و بیان و حتی گفتمان میرحسین نیز در طی سه ماه گذشته تغییرات قابل توجهی داشته است. میرحسین با ادبیات انقلابی منحصر به فرد خود وارد عرصه انتخابات شد ولیکن تا انتها بدان وفادار نماند. در مقدمه اولین بیانیه انتخاباتیاش میخوانیم: "هر جان شیفته عدالت و آزادی و استقلال و توسعه که به تحقق این آرمانها در چارچوب جمهوریاسلامی فکر میکند به وظائف و تعهدات خود از نو بیندیشد و با هدف استقرار یک جامعه ارزشی مبتنی بر آموزههای اسلام ناب محمدی(ص) و متکی بر اندیشههای حضرتامامخمینی(ره) مسئولیت خویش را بازشناسی کند ".
نخستوزیر ارزشی روزهای جنگ در اولین گام خود را "اصولگرایاصلاحطلب " خوانده و ضمن حمایت از موفقیتهای دولت در حوزه مسایل هستهای و ارسال ماهواره امید، ابراز داشت: "بنده شخصا اعتقاد دارم اصلاحطلبی یعنی برگشت به اصول؛ حفظ حریمهای اسلامی و انسانی و پرداختن به عدالت و آزادی و استقلال و توسعه در کنار نگاهی نو و امروزی به جهان و مسایل کشور جزو این اصول است. دفاع و حمایت بیدریغ از قشرهای مستضعف یکی دیگر از این اصول است. بنده اعتقاد دارم مردم عادی به معنای واقعی هم اصولگرا هستند و هم اصلاحطلب. به طور مثال مردم خوششان نمیآید که هیچ سیاستمداری در تکنولوژی هستهیی کوتاه بیاید و کافی است در این زمینه در سطح ملی نظرسنجی شود تا صحت ادعای فوق ثابت شود و بهطور مسلم این حس مردم و خشنودی آنها از فرستادن ماهواره به فضا که در حقیقت در سایهی استقلال نظام امکانپذیر شده است را میتوان اصولگرایی دانست. در عین حال مردم خوششان نمیآید حکومت در امور شخصی آنها دخالت کند یا آزادیهای قانونی را محدود کند یا پشت سر هم روزنامهها را با مختصر لغزشی ببندند. ممکن است ما چنین حس و گرایشی را اصلاحطلبی بنامیم. خیلی راحت میتوان حدس زد که بر عکس گروههای سیاسی، مردم میتوانند هر دو گرایش را با هم داشته باشند و اصولا در میان مردم عادی اصولگرایی و اصلاحطلبی از هم جدایی ندارند. بنده هم در اصولگرایی و اصلاحطلبی مثل مردم فکر میکنم ".
آنگاه که حضور جدی وی در صحنه انتخابات موجب کنارهگیری خاتمی گردید، وی در عباراتی دوپهلو و ابهامآمیز به نحوی از انصراف خاتمی استقبال نمود و نوشت: "خود میدانید که اینجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول و نیز پیرایش و نوزایی در این مسیر تلقی میکنم و اگر مختصات زمانه ایجاب نمیکرد برای تداوم این طریق کسی را مناسبتر از پایهگزار آن نمیدانستم. "
اما با گذر زمان سیر کلامی و بیانات ایشان به سویی پیش رفت که بیشتر میتوان آن را در غالب گفتمان "دوم خرداد " تحلیل نمود.
ز) مروری بر مواضع
در ادامه بخشی از مواضع شاخص ایشان را در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی مرور میکنیم تا بهتر بتوان با بررسی مولفههای انضمامی اندیشه ایشان به جوهر تفکر میرحسین پی برد.
1/ مشاور هاشمی و خاتمی: "در مورد آقای خاتمی و آقای هاشمی به مشاورت این دو افتخار میکنم و هر کسی هم که رئیسجمهور باشد با طیب خاطر نظراتم را به ایشان اعلام میکنم. من در آینده جرأت نمیکنم به آقای خاتمی پیشنهاد شغلی بدهم، هر چند از کمک ایشان استفاده خواهم کرد و انتظار دارم پیش از انتخابات نیز ما را مساعدت کنند و از مشورتهای ایشان استفاده خواهم کرد، همانگونه که علاقمندم از نظرات همه شخصیتها با هر گرایشی استفاده کنم ".
2/ آزادی تلویزیونهای خصوصی: "من در مجلس بازبینی قانون اساسی سال 68 (حضور داشتم) و سخنگوی اجرایی آن مجلس بودم. جزو مواردی که از پیشنهادات بنده بود و من از آن دفاع کردم آزادی کانالهای تلویزیونی با مدیریت نظام بود و هنوز هم اعتقادم عوض نشده است. در آن جلسه یکی از دوستان گفت شما میخواهید همه چیز را دولتی کنید و این که باید دولتی باشد میخواهید خصوصی کنید و این موضوع رد شد... من هنوز بر ایده گذشته اصرار دارم. با توجه به گسترش فضای رسانهای جهان امروز حتی در عراق که کشور همسایه ماست این موضوع دیده شده و ما امکان حرکت در فضای رسانهای نداریم مگر اینکه آزادی عمل داشته باشیم ولی هر تغییری در این زمینه با توجه به قانون اساسی صورت خواهد گرفت و باید به قانون اساسی رجوع کنیم. این قانون در اصل 44 زاویههایی را باز میکند. شاید باید منتظر بازنگریهایی باشیم و من در این زمانها از این ایده دفاع میکنم ".
3/ طرح امنیت اجتماعی: "پروژه امنیت اجتماعی اثرات سوء دارد و تامینکننده اهداف نظام ما نمیباشد و همه مسایل اجتماعی با تکیه بر مزیتهای ما در اعتماد به جوانان و زنان باید تهیه شود و به صورت آمرانه و خشن هر نوع برخوردی که داشته باشیم آثار مثبتی نخواهد داشت... بخشی از برخوردها اساساً موضوعیت ندارد و با سوءنیت انجام میشود و این به حساب نظام گذاشته میشود و من این گشتها را جمع خواهم کرد ".
4/ تغییرات در نیرویانسانی وزارتخانهها: "اما من مساله اعتقاد به تحزب را مساوی سهمدادن به احزاب نمیدانم. اگر از سلیقه من درباره گزینش مدیران سوال شود میگویم هر کسی که بتواند به کشور خدمت کند باید از او استفاده کرد. من مخالف تغییرات اساسی در نیروهای وزارتخانهها و تغییرات کامیونی نیروها هستم و باید از مدیرانی با تجربه قدیمی استفاده کرد و مدیران جدید را جذب کرد. من در زمان جنگ این کار را میکردم. در دولت من در زمان جنگ 9 نفر بودند که کاملاً با مشی کلی دولت مخالف بودند و ما هم اطلاع داشتیم اما با هم برای اعتلای کشور کار میکردیم و نتایج خوبی میگرفتیم. در آینده هم اینگونه خواهد بود ".
5/ ماجرای هولوکاست: "یکی از آسیبهای ما در سیاست خارجی افراط و تفریطهاست؛ در جایی ما تند رفتیم و در جایی مجبوریم کُند برویم و این جریانها به منافع ما لطمه جدی زده است. درباره هولوکاست، اسلام کُشتن یک فرد را بر نمیتابد و این چهره اسلام است. بحث هولوکاست بحث اینکه چه تعداد یهودی بودند نیست، بحث این است که آیا از هولوکاست که جنایتی اتفاق افتاده، فلسطینیها چه گناهی دارند و چرا باید تقاص جنایت نازیها را پس بدهند. اگر از این منظر نگاه کنیم خواهیم دید که ما مطابق همه هنجارهایی که بشریت به آنها معتقد است صحبت میکنیم ".
6/ حمایت از مساله انرژی هستهای: "پیشرفتی که در مورد تکنولوژی هستهیی داریم، میتواند مقدمه پرتاب ما به فضای نو و جدیدی باشد و عقبنشینی ما نیز عقبنشینی مقطعی و در یک مورد نخواهد بود بلکه به طور کامل در بسیاری از پروژهها مجبوریم عقبنشینی کنیم. داشتن انرژی هستهیی صلحآمیز بدون این که فضای جهانی را تهدید کند جزو خواستههای راهبردی ماست و گمان نمیکنم هیچ دولتی جرأت داشته باشد در این زمینه قدمی به عقب بگذارد چون با سؤال مردم مواجه خواهد شد. توجه به مصالح درازمدت الزام میکند که در مورد این مسایل و مسایل مشابه به هیچ وجه کوتاه نیاییم ".
7/ انتقاد به شیوه کنونی سفرهای استانی: "خدمت مردم رسیدن از برنامههای خوب است، اما ممکن است در این زمینه شیوه ما متفاوت باشد. بنده اعتقادی به مسافرتهای طولانی و بالا آوردن هزینههای بسیار ندارم... مشکلات استانها باید شناخته شده و به گونهای برنامهریزی شود که هیأت دولت و رئیسجمهور در یک سفر کوتاه به حلشدن مشکلات سرعت بیشتری بخشیده و سریعاً برگردند تا به مشکلات ملی برسند... صحبتکردن با مردم از طریق صداوسیما هم میتواند با سرعت بیشتر و هزینه کمتری انجام شود... حل مشکلات استانها باید از قبل برنامهریزی شده باشد تا کمترین زمان را از دولت بگیرد ".
8/ انتقاد از طرح فعلی هدفمندکردن یارانه: "مسئله هدفمندکردن یارانهها یک مسئله مهم اقتصادی و علمی است، اما اکنون بحث در روش اجرای آن است نه اصل آن؛ ما با ماهیت هدفمندسازی یارانهها مشکلی نداریم اما ممکن است بگوییم که این طرح فعلی بیهدف بوده و اینکه همه قشرها را در برمیگیرد درست نیست و در آن تبعیض وجود دارد. ما میخواهیم که این اقدام جهتگیری درستی داشته باشد و در چارچوب یک سیاستگذاری دقیق حرکت کند و با الگوی مصرفی که مقاممعظمرهبری از آن یادکردند در پیام و هدف، سازگاری داشته باشد، هزینهها را کم کند و به کل نظام ضربه نزند. اما متأسفانه درباره راهحلهایی که در این زمینه اکنون مطرحشده نقدهای زیادی مطرح است... معتقدم راهحلهایی که تاکنون به صورت رسمی در این زمینه مطرح شده است، قدرت چنین کاری را ندارند و جز ضرر و به وجود آوردن آشفتگی و آشوب اقتصادی و ضرر رساندن به تولیدگران و روستاییان و اقشار مستضعف، فایده دیگری برای کشور ندارد ".
با مروری بر برخی از مواضع در پیشآمده میتوان ادعا نمود که "میرحسین " در برخی موارد از سخنی که با ملت گفته است عبور کرده باشد، چرا که برخی نقدها و اعلام نظرهای وی در مورد عملکرد دولت نهم از جاده انصاف خارج شده است. وی در اولین بیانیه رسمی ورود به انتخابات گفته بود: "شاید نتوان یک انتخابات جدی را در فضایی خالی از خردهگیری، به ویژه نسبت به دولتی که حاکم است در نظر آورد. با این همه لازم است که احترام دولت قانونی جمهوری اسلامی به دقت رعایت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب ارائه گردد ".
ی) جمعبندی
هر چند فضای رقابتی را میپذیریم، از آقای موسوی انتظار داریم، با نگاه ارزشی و تکیه بر نظر امام(ره) و مقام معظمرهبری صریح و روشن مواضع خود را بیان کنند. دیدگاههای اقتصادی، مخصوصاً در خصوص اصل 44، آزادسازی را صریح بیان کنند و خط فاصله خود را با نهضتآزادی، حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و عناصر افراطی دومخرداد برای جامعه تشریح کنند.
نکته بسیار مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که اساساً ارزیابی دوره دفاع مقدس با مدیران دهههای بعدی از جهات مختلف متفاوت و از جهاتی شاید غیرقابل ارزیابی باشد. زیرا فضای آن دوران، تحتتاثیر جنگ، معنویت، شهدا و حمایتهایامامخمینی(ره) ربطی به عملکرد مدیران این دوره نداشت. از آنجاییکه برخی با چنین مقایسهای اقدام به تبلیغ آقای موسوی کردهاند ما نیز ناگزیر از آن شدیم به این نکته اشاره کنیم. مهندسموسوی20 سال سکوت داشته و در بزنگاههای حساس، غائب بوده است. این سکوت برای ما جای سئوالات فراوان دارد و همانگونه که برخی عناصر دومخردادی گفتهاند موسوی همچون یک هندوانه سربسته است.
منبع