در نگاه دینی تفکیکی عجیب میان ایمان و عمل است و البته تلفیقی شگفت آور. آنچه اصالت دارد ایمان و عقیده است و پیروی از امامی عادل و راستین و اگر این نباشد میلیون ها عمل صالح در ظل ظلمانی امامی جائر پرکاهی نمی ارزد و اگر خط و جهت الهی و امام، عادل بود، باکی نیست که عملی اندک به درگاه الهی آورده شود و گناهی ارتکاب یابد. البته وظیفه ترک محرمات و تزیین به واجبات است. ولی در مقام توصیفیم است نه توصیه.
عالم سیاست را نیز الگویی مشابه است. اگر کسی فکری ناصحیح داشته باشد (آنچه امروز گفتمانش می خوانیم) هرچه عملی کارآمد و اقتصادی مرفه و سیاستی سیاسانه داشته باشد، مارا با او کاری نیست. و اگر کسی ایمان به انقلاب و امام داشته باشد، چه باک که عملی ناسوده و پالنگ داشته باشد. آنچه ابتدا به ترازو آید، گفتمان است و نه عمل. غرب زدگان، مردودان ازلی انقلابند ولو تکنوکرات هایی فربه باشند. (بگذریم که هشت سال تصدی تجددطلبان غرب گرا و ولایت گریز هم اقتصاد و سیاستش تعریفی نداشت.)
دو مدیریت، 2 نگاه، 2 فکر، از ژرفای غرب زدگی و شهروندی سر به زیر و مطیع شدن برای هیولای تمدن تا خنکای انقلابی گری و مبارزه و جهاد از رقص دخترکان تا عفاف و آزرم، از غوغاگری تا مظلومیت، از ولایت تا دموکراسی طاغوت و صدها دوگانه دیگر که اکنون مجالش نیست. همان غرب زدگی تا اسلام باوری، الله باوری، الله پس فردا.
اکنون نزاع بر سر سرمایه داری و مستضعفین است. اکنون دو جریان ایستاده اند و البته نباید جبهه و خط مقدم را دید. از هر دو سو کسانی دیگر ایستاده اند در پشت جبهه. و اتاق فکر کسانی دیگر اند و الا ظاهر خط مقدم، ظاهر الصلاح و هماوردی صالحان است. اما چه کنیم که آن پشت دیگری است و دوستان چه کم می گویند که اگر تورم هزاردرصد هم بشود، هیهات که ذره دینی به همه دنیا بدهیم. از عملکرد دولت، دفاع شایسته است اما ذیل گفتمان او، ذیل اندیشه انقلاب؛ عمل هم هست اما نزاع بر سر عقیده است.
آنان که در پشت جبهه می رزمند روزگاری باید فرآیند و نظام اسلامی در کوره های رمضانی باید گداخته شود و غربله شود و بلبله شود تا منتظران حقیقی آن یار در پس ابر اشک ها بریزند و دل ها بسوزد. روزگار تحمل مخالفان اصولی اصول انقلاب به پایان آمده است. اکنون کسی و یاران او مخالفت دیرینه به روشنی به صحنه کارزار آورده اند. آیا وظیفه اهالی حزب الله سکوت و مصلحت اندیشی است؟ یا آغاز روندی آرام و انقلابی رنگین برای تصفیه کمتر انقلابی ها؟ (مسامحه در کلام از باب عمومیت است و الا سخن، سخت تر از این حرف هاست) انقلابی که رنگش رنگ پرچم سیدی خراسانی است، آرام با جمعیت. حزب الله اکنون باید وظیفه خویش بشناسد، و وظیفه اکنون چیز دیگری است. قیام برای خلوص انقلاب. برای اخراج کسانی که این بار شمشیر از رو بسته اند. آن لایه نازک از بین رفت و پرده برانداخته شد. انتخاب، اکنون بهانه است و فرع. اصل، امروز جای دیگر است و جبهه، حرفی دیگر. این وداعی با بزرگان به رنگ مخملی است.
آری، جنگ آغاز شده است... انی اعظکم بواحده... خدا کند این بار فریاد علی بلند نشود بر مالک که مالک برگرد... این سو پر از مکر است.
نوشته شده در پنج شنبه 88/3/28ساعت 12:58 صبح  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()