در بیانیه ای که شماری از بانوان طلبه خطاب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در تاریخ 20 خرداد ماه منتشر اند آمده است:
«انتشار نامه شما به مقام معظم رهبری که موجب سوء استفاده بسیاری از عناصر بیمار دل و منافق گردید موجب تأثر و تعجب جامعه روحانیتی شد که شما نیز از آنهایید. از شما که یار دیرین امام(ره) بودهاید بعید بود که چنین به ولی امر خود نامه بنویسید.
آقای هاشمی؛ شما که خود را همسنگر دیروز و دوست همراه امروز مقام معظم رهبری میدانید آیا درست است که بر خلاف مشی رهبر انقلاب که ولی امر همه ماست حرکت کرده و جامعهای را که رهبر به حفظ آرامش آن تأکید دارند به آشوب تهدید کرده و مصداق بارز «یحرفون الکلم عن مواضعه» شوید؟
آقای هاشمی شما که در فرازی از نامه خود چنین ذکر کردهاید که: «نقطه قابل توجه در این تهمتها این است که غیر مستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل(ره) و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قرار دادهاید، نشانه گرفته است.» چگونه است که خود به صراحت تأییدات علنی مقام ولایت را درباره دولت فعلی در زمان حاضر نادیده گرفته و به دولت محبوب و منتخب مردم القابی را نسبت میدهید که دقیقاً خلاف اظهارات صریح مقام عظمای ولایت است؟
آقای هاشمی برخلاف ادعای شما هیچ سینهای آتشفشان نیست مگر سینه مغرضین و مفسدینی که منافع خویش را در خطر میبینند و اگر احساس شما دود این آتش را در آسمان مشاهده میکند به خاطر تأثیراتی است که شما از این گروه پذیرفتهاید.
آقای هاشمی مگر نه آنکه هرگاه مریدی مرادش را مورد خطاب قرار میدهد ادب و اخلاق حکم میکند که ابتدای سخنش را با سلام آغاز کند؟ چگونه شما خود را مرید و مطیع مقام عظمای ولایت میدانید اما ابتداییترین اصل را در نگارش نامهتان رعایت نکردهاید؟ آیا جز این است که شما خط انقلابیتان را در سایه تأثیرات اطرافیان در گوشهای از خاطرات خود رها کردهاید؟
همسنگر دیروز رهبر؛ چگونه شما در نامهتان از یاران صدیقی یاد میکنید که جان خود را در راستای اجرای اهداف ولی امر زمانشان در طبق اخلاص نهادند اما خود فراموش کردهاید که ستون و رکن این نظام مقام معظم رهبری است نه شما؟
آیا از خیل این عاشقان و سینهچاکهای انقلاب تنها شما ماندهاید و عده قلیلی از همفکرانتان؟ آیا مجاهدتها و رشادتهای دلیرمردان جبهههای جنگ کم از ایستادگی شما در برابر رژیم شاهنشاهی دارد؟ آیا میتوان انکار کرد که فردی که شما اینک بر علیه او بر آشفتهاید روزگاری مرد جبهههای ایران بوده و در راه دفاع از ناموس و خاک این میهن تلاش کرده است؟
جناب آقای هاشمی شما در بخشی از نامه خود ادعا کردهاید که ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانید. آیا میتوانید پاسخ دهید که کدام وضع شما را چنین آشفته کرده است؟ آیا مبارزه با مفسدین اقتصادی و اجرای طرحهای کلان اقتصادی و دفاع از آرمانهای انقلاب و امام راحل شما را چنین بر آشفته است یا ماجرا چیز دیگری است؟ آقای همراه امروز رهبر شما که مشی خود را صبورانه ذکر کردهاید میتوانید به این سؤال پاسخ دهید که کسانی که در میادین و خیابانها و دانشگاهها به نفع شما و یارانتان هیاهو به پا میکنند و شعار میدهند چه کسانی هستند و هزینه این تجمعات را از کجا بدست میآورند؟ و این چگونه با مشی صبورانه شما سازگار است؟ کسانی که نظرات شما را رسانهای کردهاند آیا جز طرفداران و همفکران و اطرافیان شما میتوانند باشند؟
آقای هاشمی چرا شما تهمتها را فقط از لسان مخالفین خود میبینید؟ آیا شایستهتر نیست که شما تهمتها و دروغها را ابتدا از لسان فرزندان و اطرافیان خود دور نموده، بعد نگران نظام باشید؟ حضرت آقا؛ ما تأسف میخوریم از اینکه یکی از یاران صدیق امام اینچنین مشی و روش خود را فراموش کرده و از کسانی حمایت میکند که روزگاری این مملکت را بنا به گفته خود شما به لجن کشیده بودند. ما نمیخواهیم نام نیکی که از شما در تاریخ انقلاب مانده است بواسطه حمایت از افراد مسألهدار خدشهدار شود.
ما آنچه را که صلاح بود گفتیم حال شما خود میدانید و نامی که به راحتی آن را دستمایه دیگران قرار دادهاید. جناب آقای هاشمی حرف و سخن بسیار است اما مجال ما اندک. اما خود بهتر میدانید که العاقل یکفیه الاشاره. ما اندکی را گفتیم و شما خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل». منبع