خرداد 76 مردم گمان می کردند کسی خواهد آمد که این شکاف را از بین ببرد. گمان می کردند حلقه بسته مدیریتی گذشته شکسته خواهد شد؛ اما چنین نشد. دولت اصلاحات مشارکت 79 درصدی سال 76 را به 66 درصد در سال 80 کاهش داد و این نشان از عدم توفیق در برآورده کردن انتظارات مردم داشت. نزول مشارکت مردم در دولت اصلاحات در حالی بود که اصلاح طلبان "توسعه سیاسی" را مقدم بر توسعه اقتصادی قلمداد می کردند و از اولویت و ضرورت "توسعه سیاسی" در کشور سخن می گفتند.
اما دولتی که داعیه توسعه سیاسی هم نداشت، مشارکت 62 درصدی دوره اول و 59 درصدی دور دوم انتخابات نهم را به بیش از 85 درصد در سال 88 افزایش داد. علاوه بر اینکه در انتخابات سال 80، آرای خاتمی نسبت به سال 76 کاهش پیدا کرد اما این میزان برای احمدینژاد با رشد مواجه شد و این نشان از عملکرد مطلوب دولت نهم در نگاه عموم مردم داشت. در واقع در این دولت مردم خود را در اداره کشور سهیم دیدند، احساس کردند حرفهایشان شنیده می شود و مدیران از جنس خودشان هستند. دولت اصلاحات "شعار" توسعه سیاسی داد اما دولت اصولگرای نهم "در عمل" مردم را وارد صحنه اداره کشور کرد؛ "مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ، چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد"
برخی در تحلیل های سیاسی خود این گونه وانمود می کردند که بازنده مناظره دکتر احمدینژاد و مهندس موسوی، نظام بوده است. این تحلیل از جانب کسانی ارائه می شد که آبروی خود را آبروی نظام تلقی می کردند. در همین زمینه گفته می شد که این گونه سخن گفتن به کاهش میزان مشارکت مردم و دلسردی عمومی خواهد انجامید و دست آخر نظام در این میان ضربه خواهد خورد. مشارکت گسترده مردم در انتخابات نشان داد اتفاقاً همین مناظره برخی از آرای خاموش را به نفع دکتر احمدینژاد فعال کرده است. مردم دنبال کسی بودند که حلقه ممنوعه یاران هاشمی را بشکند و این شرایط را در احمدینژاد دیدند. به نظر آبروی نظام تلقی کردن آبروی هاشمی و خط قرمز تلقی کردن نقد عملکرد او و فرزندان او نیز از این به بعد یک تئوری سوخته بیش نخواهد بود. اینکه برخی انتظار داشته باشند با کوچکترین نقدی به این افراد زمین و زمان به هم بریزد و مردم در دفاع از اشرافیگری به صحنه بیایند، قطعاً دیگر ارزش تحلیلی جدی نخواهد داشت.
ثبت شدن اکثریت مطلق آرای ایرانیان خارج از کشور به نام دکتر احمدینژاد و افزایش چشمگیر مشارکت آنان در انتخابات نیز حرف های زیادی با خود داشت. از یک سو ثابت کرد از نظر ایرانیان مقیم خارج از کشور در این دولت عزت ملی احیا شده است و در واقع آنان به حضور چنین رییس جمهوری افتخار می کنند. از سوی دیگر نیز افزایش میزان مشارکت آنان نوعی همدلی بیشتر و تعلق خاطر دوباره به ایران اسلامی را به نمایش گذاشت که البته این همه مایه مباهات است.
در این میان انتظار آن است که سایر کاندیداها به آرای مردم تمکین کنند و به جای بهانه گیری و آسمان به ریسمان بافی، واقعیت و خواست مردم را بپذیرند. این پذیرش مستلزم تجدیدنظر در رویه های غلط قبلی و تسلیم در برابر مطالبات و روندهای مطلوب ملت است.
دوران بسیاری از شعارها و کلیدواژه های ترجمه ای به پایان رسیده است. دیگر دموکراسی و حقوق بشر غربی شعارهایی کهنه، از مد افتاده و بی ارزش به شمار می آیند. تنش زدایی و تسلیم در برابر خواست قدرت های جهانی نیز ارزش معنایی نخواهند داشت. از این به بعد باید بسیاری از آرمانهای اصلاحات را در موزههای تاریخ جستجو کرد. در عین حال، دیگر جایی هم برای حاکمیت های خانوادگی و رانت خواری های احزاب دولت ساخته و اعمال نظرهای پشت پرده نیست.
منبع
نوشته شده در شنبه 88/3/23ساعت 3:58 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()